سورنای نازمسورنای نازم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

بهترین هدیه دنیا

تولد دو سالگیت مبارک

سلام بابایی.خوبی؟ تولد دو سالگیت مبارک پسر گلم.ایشالا 120 سال زنده باشی و بخندی. خیلی وقته که من توی وبلاگت مطلب نگذاشتم.  دوست دارم ولی وقت نمی کنم اصلا. خیلی هنر کنم همون عکسامونو انتخاب می کنم و ویرایش می کنم. ولی به هر حال امروز به مناسبت تولدت تصمیم گرفتم حتما برات مطلب و عکس بذارم. امسال تصمیم گرفتیم آذر ماه قبل تولدت بریم باهمدیگه مسافرت. اونم کجا؟؟؟ کییییششش. با چی؟ به قول تو: "هپینای بوزوووگ" یعنی هواپیمای بزرگ. از 14 تا 18 آذر اونجا بودیم. خیلی هم خوش گذشت به هممون. از اون خاطرات به یاد موندنی شد هر چند تو بزرگ بشی فکر نمی کنم چیزی یادت بیاد. حالا چند تا از عکسای خوشگلتو می ذارم تا برسیم بعدش به جشن تولدت...
27 آذر 1394

بدون عنوان

سلاااام گل پسر مامانی هردفه میام میگم وای مامانی چقد شیرین شدی ازین شیرین تر دیگه امکان نداره..ولی بازم میام میبینم که نه امکان داره....اره مامانی ماشالله هزار ماشالله هر روز جذاب تر از روز قبلتی..اینو من نمیگم همه میگن..از همکارای آتلیم گرفته تا در و همسایه و ....همه عاشقتن...کلی قربون صدقت میرن...مخصوصا که الان کلمه های نصفه نیمه هم که میگی...آدم دلش میخاد بچلوندت.. مامانی تقریبا جزو بچه هایی بودی که خیلی زود کلمه و بعدش جمله گفتی.،،ولی  از جمله های طولانیت که خودت بیشتر با داد و بیداد و تاکید میگی هیچی در نمیاد....ولی به جاش جمله های دو کلمه ای رو کامل و دقیق میگی....واای تازگیا نازم یاد گرفتی بیا و ببین....مثلا اینکه با ناز و ...
4 آبان 1394

روزت مبارک

من یه مامانم... ازینکه میبینم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش دیگه اندازش نیس حس خیلی خوبی دارم  وقتی فرزندمو نکاه میکنم و قد و بالاشو میبینم ذوق می کنم  خیلی وقته برای خودم وقت زیادی ندارم...اما ازینکه تمام وقتموصرف رسیدگی به فرزندم میشه یه جور خاصی خوشحالم خیلی وقته که نتونستم غذامو تا گرمه تا آخرش بخورم خیلی وقته... خیلی وقته... خیلی وقته... همه ی این خیلی وقته ها رو با یک لبخند کودکم عوض نمیکنم... دلم ضعف میره واسه حس مادری  دنیایی که متعلق به خودت نیس مادری را دوست دارم هر چند در آیینه خودم را نمیبینم تنها خودم را وقتی می شناسم که دستهای فرشته ای به گردنم گره میخورد.... و آن...
17 مهر 1394

1سال و 9 ماهگی

سلام عشق مامان... الان که دارم نگاه میکنم از اول سال فقط 4 بار اومدم وبتو آپ کردم...به خدا وقت برام نمیذاری گل پسری...مخصوصا از وقتی که دیگه سرکارم میرم دیگه فرصت سرخاروندنم ندارم...الانم سرکار نرفتم نشستم مخصوا آقا سورنا تا وبلاگشو آپدیت کنم...اونقد عکس داری که نمیدونم کدوما رو گذاشتم کدوما رو نه ولی یه گذری میندازیم به یه سری عکسات...البته یکم در همه اینجا بهت گفتم ژست بگیر مامانی  قربون ژستات بشممم مــــن       خنده های تو از هر چی کندو عسل شیرین تره             وقتی خوابی مث فرشته هایی عکس سمت راس بغل باباجون خوابیدی...عکس سمت چپ بغل ب...
24 شهريور 1394

18 ماهگی

  سلام مامانی ....این دفم اومدم با کلی عکسای خوشگل مشگل و اتفاقای خووب عکس از اب بازی کردنات....فضولیات...مسافرت شمالمون که با اَپ اَپَ...اوستا...داااا...خااا و کلی خوش گذروندیمو عکسای توپ گرفتیممم...خداییش کلی تحویلت گرفتن و حال کردی...هر دفم تو ماشین یکی بودی و سرت دعوا بود...اسم باباجونو  یا همون اَپَ اَپَ کرده بودی آباسی...ینی منو ببر آب بازی لب دریا....از آبازی هم که سیر مونی نداری...خلاصه...حسابی بازی کردی و سیاه و سوخته شدی این عکسا تو حیاط مامان جونه... که یه تشتو پر آب کردیم و کلی حال کردی و آخرشم بعد یک ساعت با گریه آوردیمت تو نمیدونم تو که دیگه از آب بازی سیر میشی     اووووف اون عکس وسطیه...
19 تير 1394

خوشتیپ من

سلااااام گل پسر خوشگل و شیطون و بلا و خوشتیپ من عاشق کاراتم مامانی...عاشق فیگورات...شیطنتات امروز اومدم با کلی عکس   این عکس روزیه که با همکارای بابایی رفته بودیم باغرود. 18 اردیبهشت94... کلی کیف کردی و به قول خودت فو ینی توپ بازی کردی و  مهی ینی ماهی دید و توتو...از آسمونم باده ینی بارون بارید و هوا کلی بهاری و توپ شده بودجای همگی خالی بود آخ قربون اون فیگورت بشه  مامانــــــــــــــــــــــــــی     وای مامانی اینجا اونقد پاهاتو کوبیدی تو آبا و شلپ شولوپ کردی که تا زانو خیس شده بودی و ول کن هم نبودی...دنبال یه ذره آب میگردی هرجا که ببینی و بری آبازی کنی ...
21 ارديبهشت 1394

همیشه باش...

            زمانهایی هست که نمیخواهم عقربه های ساعت حرکت کند!!   نمی خواهم روزها به سرعت بگذرند !   و دلت می خواهد زمان را در لحظه متوقف شود!   این است حال و روز این روزهای من...   بله،مدتیست دلبندم هر روز و هر لحظه با من است.   و این عطر وجودش است که مرا لبریز می کند.   لبریز از بودن   ماندنی با عشق و امید   امیدی زیبا به همراه ترسیم رویایی نه چندان دور از دسترس.   این امید را دوست دارم   که باعث زنده ماندنم می شود.   پ...
26 فروردين 1394

آغاز سال 1394

سال نو مباررررررک     دی ری دی دی دی  دی ری دی دی دی        عید همه مبارک....   ایشالا که سال خوب و خوش    همراه با سلامتی پیش رو داشته باشید     پسرگل گلیه مامان امسال ساعت تحویل 2 شب بود که ما خونه مامان جون بودیم...و شما هم پا به پای همه بیدار بودی و نمیذاشتی که ما سفره بچینیم...باباجون هم شمارو  برد تو کتابخونش سرگرمت کرد تا ما بتونیم از دست شما با خیال راحت یه سفره پهن کنیم....اینم یه عکس از سفرمون...دقیقا این شکلی بودی دور میز خخخ         ...
6 فروردين 1394

یک سال کامل در کنار سورنا گذشت

خدارو صد هزار مرتبه شکر که امسال و با خوبی و خوشی و سلامتی طی کردی پسر گلم...ایشالا صد سال آینده زندگیتم همینطور باشه عزیزدل مامانی...خدارو صد هزار مرتبه شکر که امسال توبودی در کنارمون و باعث شدی به زندگی امیدوارتر بشیم...مشکلاتو از یادمون ببریم...و شادی رو به خونمون بیاریم ... مامانجون گاهی وقتا بدترین اتفاق ها ...هدیه زمان و روزگارند...هیچوقت از داشتن مشکلات و بدترین اتفاق ها ناامید نشو...بدون که خدا حتما دوستت داشته که اون مشکلو سر راهت گذاشته تا بهت یه هدیه بزرگتر بده...همون هدیه ای که من امسال از خدا گرفتم...و باعث شد که یکم به خودم بیام...خطاهامو بپذیرم....و بدونم چطور با اونها مقابله کنم...خدارو صد هزااااار مرتبه شکر که تو و بابای...
29 اسفند 1393