1سال و 9 ماهگی
سلام عشق مامان...
الان که دارم نگاه میکنم از اول سال فقط 4 بار اومدم وبتو آپ کردم...به خدا وقت برام نمیذاری گل پسری...مخصوصا از وقتی که دیگه سرکارم میرم دیگه فرصت سرخاروندنم ندارم...الانم سرکار نرفتم نشستم مخصوا آقا سورنا تا وبلاگشو آپدیت کنم...اونقد عکس داری که نمیدونم کدوما رو گذاشتم کدوما رو نه ولی یه گذری میندازیم به یه سری عکسات...البته یکم در همه
اینجا بهت گفتم ژست بگیر مامانی
قربون ژستات بشممم مــــن
خنده های تو از هر چی کندو عسل شیرین تره
وقتی خوابی مث فرشته هایی
عکس سمت راس بغل باباجون خوابیدی...عکس سمت چپ بغل بابایی
تو 20 ماهگیم از شیر گرفتمت گل پسرم...طی ده روز...خیییلی راحت کنار اومدی که اصللا فکرشم نمیکردم...اینجا هم جزو اولین بارهاس که بدون نانا خودت رومبل خوابت برد
فوشنجان نیشابور یه روز خوب خووب توی باغ های هلو و آلو....
اینم به افتخار مامان و بابا
اینجام خانه بازی..
وااااای کلللی کیف کردی اینجا
تو این سرسره بادیه یه جیغایی میکشیدی از ذوق و یه کارایی میکردی که تا به حال ندیده بودیم
دلم غش رف تا برگشتم عکسای بچگیاتو دیدم...گفتم بذار اینم به مناسبت 1 سال و 9 ماهگیت بذارم